مـردمـیشـدن راه نـجـات اقـتـصاد
مردميشدن اقتصاد يعني حساس کردن مردم به اقتصاد و بعد درگير کردن مردم بهعنوان مصرفکننده فعال در اقتصاد و در گامهاي بعدي درگير کردن مردم بهعنوان توليدکننده و توزيعکننده فعال. اين موضوع چه مزيتي براي اقتصاد دارد؟ زمانيکه اقتصادها به دست مردم اداره ميشوند و مردم منافع خود در شکوفايي بنگاهها ببينند، همانطور که تجربه در ساير کشورهاي بزرگ صنعتي نشان داده، دلسوزانهتر و بيشتر براي آن بنگاه تلاش ميکنند. مردميشدن اقتصاد از اصول برنامه پنجم و ششم توسعه است که البته تا امروز دولتها نتوانستند از اين ظرفيت بهره کافي را ببرند. سپردن اقتصاد به مردم علاوه بر رونق توليد ناخالص داخلي ميتواند به افزايش اشتغال، توسعه بنگاهها، رشد صادرات و کاهش وابستگي به واردات و همچنين بزرگشدن اقتصاد و افزايش درآمدهاي دولت کمک کند. مشکلاتي که در اقتصاد کشور طي سالها ايجاد شده مردم را که رکن اساسي توسعه اقتصادي هستند به عقب رانده و شايد حضور مردم در اين اقتصاد کليد باز شدن قفلهايي باشد که مدتهاست دولت در بازکردن آن عاجز مانده است. در همين زمينه «آرمانملي» گفتوگويي با حميدرضا صالحي، رئيس کميسيون انرژي اتاق ايران، داشته که در ادامه آن را ميخوانيد.
اقتصاد مردمي را چطور بايد تعريف کرد؟ آيا در اقتصاد امروز ايران مردميکردن اقتصاد امکانپذير است؟
مردميشدن اقتصاد به اين معناست که اقتصاد بايد به دست مردم اداره شده و دولت خودش را رقيب مردم نداند و راه را براي حضور مردم باز بگذارد تا درگير اقتصاد شوند. يکي از موضوعات مهم اقتصاد مردمي رقابتپذيري است و اين اصل مهمي براي درگيري بيشتر مردم با اقتصاد محسوب ميشود ولي چنين چيزي در اقتصا ما نيست. يعني وقتي دولت خودش قيمت تعيين ميکند، موانعي ايجاد ميکند که آزادسازي اقتصاد اتفاق نميافتد، خودش تاجر است و رقيب بخش خصوصي ميشود، امنيت اقتصادي و رقابتپذيري محقق نميشود و در نتيجه مردم احساس ميکنند که در صورت ورود نميتوانند به سود برسند. در چنين شرايطي مردم فاصله ميگيرند و به جايي که امنيت اقتصادي باشد کشيده ميشوند.
آيا در کشور ما شرايط پيشبيني آينده وجود دارد؟
امنيت اقتصادي به اين معناست که بتوانيد آينده را پيشبيني کنيد که براي مثال قيمت مواد اوليه در دو سه سال آينده چقدر خواهد شد. اين شرايط در کشور ما فراهم نيست و بهاي مواد اوليه بارها تغيير ميکند و باعث افزايش قيمت تمامشده محصول ميشود. از طرفي گرفتن بازارهاي دنيا هم مطرح است و در دنياي امروز اقتصاد مردمي بايد به بازارهاي جهاني متصل شود. متاسفانه در اين بخش هم مشکل داريم چرا که روابط سياسي و بينالمللي و ديپلماسي اقتصادي ما را به جايي برده که اجازه دستيابي به بازارهاي دنيا را به فعاليتهاي اقتصادي ما نميدهد. سهم اقتصاد غيرنفتي ما به نسبت جمعيت و اقتصاد حدود 400 ميليارد دلار است اما تنها 40 ميليارد دلار آن قابل وصول و دستيابي است و اين موضوع نشان ميدهد در بازارهاي دنيا سهم چنداني نداريم. در همين بازارهاي منطقه هم سهمي کمتر از دو درصد از واردات آن کشورها به ايران تعلق دارد. بنابراين اقتصادي مردمي است که رقابتپذير بوده و سهم دولت در آن کم باشد و با فراهمسازي بستر و سياستگذاري درست، نقش رگولاتوري ايفا کند.
کدام دسته از مردم بيشتر بايد در اقتصاد مردمي مورد توجه قرار بگيرند؟
در اقتصاد مردمي طبقه متوسط بايد بيش از ديگران رشد کند و به تعالي برسد، طبقه متوسط بهعنوان طبقه مولد اقتصاد در افزايش رشد اقتصادي به دليل رقابتيبودن و تقويت آن طبقه از سوي حاکميت سبب افزايش توليد ناخالص داخلي و در نهايت بزرگ شدن اقتصاد خواهد شد. ولي در کشور ما متاسفانه اين اصل به شکل عکس اجرا شده و طبقه متوسط به سمت طبقه فقير و ناتوان سوق داده شده است و بهجاي توانمندسازي طبقه فقير و رساندن آنها به طبقه متوسط؛ طبقه متوسط را هم فقير کردهايم. الان اقتصاد ما اقتصاد بيمار و معيوب است که نياز به درمان طي برنامهاي چندساله دارد تا اين اقتصاد بتواند به سمت درستي حرکت کند.
ميتوان مردميشدن اقتصاد را شاخص مهمي براي شکوفايي اقتصاد دانست؟
يکي از اصليترين شاخصهايي که در شکوفايي اقتصاد نقش مهمي دارد همين مردميشدن است. بايد موضوع مردميشدن اقتصاد را با مقوله اهليت عجين کنيم و بگوييم اقتصادي که در آن به اهليت پاسخ و به افراد خوشنامي که توانايي و ظرفيت ايجاد يک صنعت را دارند، اعتبار داده شود؛ اين افراد ميتوانند وارد اقتصاد شده و توليد ناخالص کشور را افزايش دهند. زمانيکه اين اتفاق بيفتد تورم کاهش خواهد يافت. يعني کشوري که توليد ناخالص بيشتري داشته باشد نقدينگي کمتري خواهد داشت که اين موضوع به کاهش تورم منجر ميشود.
عرضه بخشي از سهام شرکتهاي دولتي بهعنوان دارايي دولت در بازار سرمايه براي خريد مردم را ميتوان بخشي از مردميشدن اقتصاد دانست؟
اگر منظور فروش سهام پالايشگاهها به صورت ETF باشد؛ 100 درصد خير. به اين علت که با عرضه سهام شرکتها در بورس شايد مالکيت منتقل شود، اما مديريت آن واگذار نميشود و زمانيکه مالکيت منتقل نشود عملا مردم نقشي در اقتصاد ندارند و خلاقيت و بهرهورياي که مردم ميتوانند بهکار ببندند و دولت نميتواند آن را محقق کند، اتفاق نميافتد. اساس مردمي شدن اقتصاد در جهان و کشورهايي نظير آلمان و فرانسه جواب داده است. اساس اين اتفاق اين است که مردم و بخش خصوصي ميتوانند بهرهوري بيشتري ايجاد کنند چون بايد خودشان هزينه کنند. عرضه سهام پتروشيمي و پالايشگاهها در بورس براي خريد مردم اتفاق فرخندهاي است، اما ماندن مديريت در دست دولت عملا باعث افت و دلخوري مردم ميشود و از مشارکت در اقتصاد عقبنشيني ميکنند. دولت و حاکميت بايد به مردم و اهليت و خوشفکري و رقابتپذيري بها بدهند و وقتي که اين اتفاق بيفتد شاهد مشارکت بيشتر مردم خواهيم بود، اما زمانيکه عدهاي با امضاهاي طلايي، داشتن امتيازات و اختيارات ميتوانند جلوتر حرکت کنند، اين اقتصاد؛ اقتصاد رقابتپذيري نخواهد بود و سبب فاصلهگيري مردم خواهد شد. امروز از هر دو ايراني يک نفر در اقتصاد مشارکت ميکند و اين آمار براي کشور 80 ميليوني تاسفبار است و حتما بايد تغيير کند.