ضرورت بازنگری اساسی در قراردادهای صنعت برق
خوشبختانه و با فروتنی و خرسندی باید به یکدیگر یادآور شویم جامعه ایرانی به رغم همه دگرگونیها در ساختارها و در بافت اجتماعی برخی ویژگیهای مثبت را حفظ کرده است.
از جمله این ویژگیها میتوان به باقیمانده مقولههای اثرگذاری مثل شجاعت، مثل اعتماد، مثل میل به پیشرفت و داشتن چشمانداز اشاره کرد. در میان مقولههای پیشبرندهای که یادآوری شد، مقوله اعتماد جایگاه ویژهای دارد. میدانیم بدون وجود این عنصر در جای جای ذهن و عمل نهادهای مدنی و نهاد دولت، هرگز جامعه و فرد و دولت به فرجام نیک نخواهد رسید. قبول داریم بدون وجود اعتماد انجام کار حتی برای یک مدت کوتاه برنامهریزی کرد و کاری هر چند کوچک در سطح مناسبات فردی سخت و بادردسر مواجه است. خوانده و شنیدهایم جامعهای که در آن اعتمادزدایی شده باشد به نکبت میرسد و خوشبختی از دسترس دور میشود. این را میدانیم که اعتماد یک مقوله تاریخی است و به آسانی به دست نمیآید و به مرور و قطره قطره ساخته میشود و به جامعه جان میدهد.
دایمی نیست
با وجود خوشبختی و خرسندی از اینکه مقوله اعتماد در ایران هنوز نفس میکشد و هنوز به ویژه در میان فعالان اقتصادی استخواندار و اصیل کاربرد بالایی دارد و با وجود اینکه میدانیم مدیران نسل جوان توشهای از این تجربه را دارند، اما این نیز یک واقعیت است: درخت تناور اعتماد در جامعه ایرانی با تبر رانت، فساد و فشارهای اقتصادی در معرض تهدید قرار دارد. برخی افراد و سازمانها خواسته یا ناخواسته با تصمیمهای غیرکارشناسی، جانبدارانه، جزیرهای و بر پایه ترجیح منافع سازمانی بر منافع ملی به کاهش درجه اعتماد در جامعه ایرانی کمک کردهاند.تجربه جهانی نشان میدهد که جوانان زودتر، هیجانآلودتر و باشتاب بیشتر استعداد دارند که نسبت به رفتارها و تصمیمهای غیرکارشناسانه بیاعتماد شوند و بین سیاه وسفید رنگ دیگری نبینند. جامعه ایرانی که جامعهای جوان به حساب میآید از این قاعده مستثنی نیست و اکنون چراغ اعتماد نزد آنها هر روز کمفروغتر میشود و این به دلیل برخی رفتارهایی است که نهادهای مرتبط با دولت آن را نشان میدهند. زنگ خطر سلب اعتماد از افراد، گروهها و سازمانها و نهادهای قدیمی و دارای قدرت و مسئولیت در میان جوانان ایرانی به صدا درآمده است و این را باید جدی گرفت. به موازات شنیدن این هشدار و این زنگ خطر باید به سویی حرکت کنیم که درخت اعتماد ریشهکن نشود. جامعه جوان ایرانی اگر به گروههای مرجع داخلی در هر حوزه و به نهادهای تبلیغاتی و اطلاعرسانی اعتماد نکنند ممکن است محل و مرجع مراجعه خود را برای درس گرفتن و آموختن تغییر دهد و این یک اتفاق بسیار خطرناک است.
الزامهای اعتمادسازی
برای اینکه جامعه ایرانی نسبت به ارکان و اجزای خود در مقوله اعتماد به بیراهه کامل کشیده نشود و کورسوی امید به تاریکی و سیاهی فراگیر گرایش پیدا نکند باید هر چه زودتر دست به کار شد. برای اینکه گرههای کور در این مقوله باز شود و به جایی نرسد که نتوان آن را با دست باز کرد باید الزامهای اعتمادسازی را شناخت و روشها و راهکارهای کارآمد و متناسب با شرایط و نیاز شهروندان را جستجو کرد و آنها را در دسترس مردم قرار داد. یکی از الزامهای بسیار بااهمیت در این فرآیند پذیرش این فرضیه است که در حال حاضر مقوله اعتماد در ایران آسیب دیده است. در صورتی که این را نپذیریم و قبول نکنیم که ریسمان اعتماد در ایران پاره شده است هرگز در راه درست قرار نمیگیریم. انکار آسیب دیدن اعتماد میان نهادهای حکومت و نهادهای مدنی مثل خانوادهها، بنگاه و احزاب، کار را خراب می کند. انگیزههایی برای برخی وجود دارد که میخواهند بگویند همه چیز سر جایش قرار دارد و هیچگونه خلل و آسیب در این مسیر دیده نمیشود. اگر در این حوزه جزماندیشی کنیم یک گام دیگر در مسیر تخریب درجه اعتماد فعلی برداشتهایم. گام و الزام بعدی این است که آسیبزنندگان به این مقوله شریف را در یک روند پژوهش شجاعانه را شناسایی کرده و تا جایی که ممکن است نسبت به معرفی آنها اقدام کرد. دگرگونی در ماهیت و شکل و ساختار نهادهای آسیبساز در جریان سلب اعتماد شهروندان از نهادهای حاکمیتی یک ضرورت تمامعیار است و شاید نیاز باشد که حتی برخی سازمانها و نهادها را تعطیل کنیم. در صورتی که کوشش برای اعتمادسازی در جریان است چنین نهادهایی همچنان با قدرت فعالیت داشته باشند به جایی نمیرسیم.
گام سوم در مسیر اعتمادسازی اجتماعی نیرومند در شرایط حاضر این است که دست از تخریب افراد و شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که به هر دلیل تا امروز مورد اعتماد بوده و هستند برداریم. جامعه ایرانی به ویژه جوانان وقتی ببینند که مدیران ارشد کشور در شرایط بعدی به لحاظ موقعیت اجتماعی قرار دارند و به جای قدردانی از آنها، شرایط برایشان دشوار شده است بیاعتمادتر خواهند شد. الزام اعتمادسازی فرمان میدهد از بزرگان در سیاست و در اقتصاد تجلیل شود و برخورد و تنبیه فقط به مجرمانی که دادگاه صالحه بر آن حکم داده است منحصر شود، در غیر این صورت اعتمادسازی ممکن نخواهد بود. یک الزام دیگر این است که شهروندان و فعالان اقتصادی به چشم خود ببینند که بزرگان و مدیران ارشد جامعه ضمن اینکه تفاوت دیدگاه ارند و برای کسب قدرت سیاسی مبارزه میکنند، اما مناسبات میان خود را بر اساس اعتماد تحکیم کردهاند. بیاعتماد کردن شهروندان به حریف سیاسی با زدن تهمت و انگ و تحت فشار قرار دادن نامنصفانه به اعتمادزدایی بیشتر منجر خواهد شد.
یک الزام دیگر برای اعتمادسازی در جامعه ایرانی تنظیم مناسبات سیاست خارجی با کشورهای دیگر است. جوانان ایرانی این روزها بیشتر از هر زمان دیگر به اطلاعات دسترسی دارند و نیک و بد مناسبات ایران با کشورهای دیگر را در کانون توجه و اقدام قرار میدهند. این یک الزام است که سیاست خارجی کشورها به آنها امید و اعتماد بدهد. دوستیهای یکطرفه، لجبازیهای ادامهدار و غیرمنطقی، رفتارهای سیاسی خارج از عرف نسبت به کشورهای دیگر نمیتواند در مسیر اعتمادسازی به کار آید. تصور نکنیم که این یک داستان و افسانه است و از کنار آن میتوان به سادگی عبور کرد. الزام بعدی در مسیر اعتمادسازی و توقف روند اعتمادسوزی این است که حرکات و رفتارهای الزامی در پیشگفته شده از بالا به پایین باشد. تجربه نشان داده است که اگر نهادهای بالادستی در جامعه فضای اعتمادسازی را جدی فرض کرده و در هر زمینهای مناسبات مورد نیاز را رعایت کنند در سطح و در قاعده شاهد افزایش درجه اعتماد خواهیم بود
پیام باقری عضو هیئت مدیره فدراسیون صادرات انرژی و صنایع وابسته ایران