حقیقت ایران و جهان به بهانه دادوستد با گروسی
نظام سیاسی ایران یک واقعیت و یک حقیقت در دنیای امروز است. بخش قابل اعتنایی از کشورهایی که به هر دلیل با نظام سیاسی آمریکا پیوندهای اندیشهای و تجارتی دارند حقیقت ایران را جوری میفهمند و شماری از کشورهای دیگر که با نظام سیاسی آمریکا و غرب ناسازگارند حقیقت دیگری از ایران را میبینند. حقیقت نظام سیاسی ایران چیست؟ نظام سیاسی ایران از دل یک انقلاب شتابان در سال ۱۳۵۷ بیرون آمد و در دوره تاسیس نهادهای اصلی آن مثل قانون اساسی، مجلس قانونگذاری، نهاد دولت و نهاد قضایی و نیز نهاد رهبری یک خواسته اصلی رهبر انقلاب این بود که همه قانونها، رفتارها و اقدامهای این نهادهای حاکمیتی باید با اساس آموزههای اسلام مطابقت داشته باشد. در دهه نخست انقلاب اسلامی اما نظام سیاسی ایران غربستیزی و به ویژه آمریکاستیزی را در ذات این نظام پرورش داد. در همه دهههای تازهسپریشده اما این حقیقت دوم درباره ایران برجسته شده و به نظر میرسد هر رفتار و گفتار و تصمیم نهادهای موثر بر سرنوشت ایرانیان با عیار مبارزه با آمریکا سنجیده میشود.
به این ترتیب هرچه آمریکا بخواهد، نظام سیاسی ایران آن را قابل قبول نمی داند و هرچه را نظام سیاسی آمریکا نخواهد دنبال آن میرود. حقیقت ایران با چنین ویژگیای درهم تنیده شده و به نظر نمیرسد به این زودی داستان آمریکاستیزی به مثابه یک وظیفه انقلابی در ایران پایان یابد. اما حقیقت و واقعیت جهان امروز چیست؟ حقیقت این است که برخلاف خواست و اراده و تمایل نهادهای ادارهکننده ایران، غرب به معنای عام آن و به ویژه ایالات متحده آمریکا در حال حاضر به رغم رجزخوانیهای چین و روسیه و نیز برخی دیگر از کشورها در پله اول نردبام قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی جهان ایستاده است. علاوه بر این بهرغم تلاشهای مسکو، پکن و تا اندازهای اتحادیه اروپا و سایر کشورهای ناسازگار با آمریکا، این کشور با فاصله قابل اعتنا در حال حاضر بر سرنوشت و سرشت تحولات اقتصادی و سیاسی در دنیا اثرگذاری زیادی دارد. این حقیقت تا روزی که نابود نشود با حقیقت ایران سازگاری ندارد و به همین دلیل است که این دو حقیقت در نقاط متفاوتی با هم برخورد غیردوستانه دارند. از آنجا که حقیقت جهان توانسته است واقعیتهای دنیای امروز را تا حد زیادی براساس آنچه میخواهد شکل دهد و نیز با توجه به فرمانپذیری و همراهی کشورهای گوناگون با این حقیقت، ایران با دردسر روبهرو میشود.
یکی از دردسرهایی که امروز ایران با آن دستوپنجه نرم میکند مساله چگونگی استفاده از اورانیوم غنیشده در ایران است که به پرونده هستهای مشهور شده و بیست سال است در صدر مسائل ایران قرار دارد. نظام سیاسی ایران میگوید قصد استفاده از اورانیوم غنیشده برای تولید بمب اتم را ندارد اما غرب و آمریکا این حرف را قبول ندارند. در اوایل دهه ۱۳۹۲ نظام سیاسی ایران تشخیص داد گفتوگوهایی برای بستن پرونده هستهای حتی با آمریکا صورت پذیرد. این اتفاق افتاد اما اجرای آن بسیار کوتاه بود. نظام سیاسی آمریکا که دونالد ترامپ فرماندهی آن را برای یک دوره چهارساله در اختیار داشت از موافقتنامه مشهور به برجام خارج شد. این خروج با اقدام متقابل ایران روبهرو شده و ایران نیز برخی از تعهدات برجامی را کنار گذاشت. مجلس یازدهم اما برای نشان دادن غلظت انقلابی بودن خود مصوبهای را تصویب کرد که دست و پای دولت را برای زندهسازی برجام بست. این داستان ادامه داشت و ایران حاضر نبود خواستههای سازمان انرژی اتمی را قبول کند. به نظر میرسد موافقتنامهای که دو روز پیش در تهران بین رییس سازمان انرژی اتمی ایران و رافایل گروسی بسته شد و با اقبال اروپاییها و حتی روسها روبهرو شد از چارچوب مصوبه مجلس عبور کرده است.
معنای این اقدام نظام سیاسی ایران را میتوان به نوعی کنار آمدن هرچند شاید کوتاهمدت با حقیقت جهان دانست که با آرمانهای مجلس انقلابی سازگاری ندارد. حقیقت جهان را باید خوب دید.